آخرین بار که دیدمش جمع شده بودیم توی واحد من و او داشت کتلت میخورد ، مدام به من تعارف میکرد و میان حرفهایمان میپرید . گفتم : دوست ندارم . با آرد نخودچی و سیبزمینی آبپز که اصلاً دوست ندارم . شانههایی استخوانی داشت و چشمانی نگران . خوشحال بود . از ته دل . هیچ وقت ندیده بودم با کسی آن طور حرف بزند . با این که پنج شش ماهی همخدمت بودیم اما تا قبل از آن شب هیچ وقت از خانوادهاش صحبت نکرده بود . آن شب توی واحد موتوری شام خوردیم . داستانهای « کتلت سرد » مضامینی اجتماعی دارند که سالها دغدغه نویسنده آن بوده است : همه سکه صدایش میکردند بجز عزیز که صداش میزد حلیمه خانم و آقا جون که خودش این اسم را روی او گذاشته بود . توی خواستگاریاش گفته بود : این سکه شانس منه . اما یک سال بعد با اینکه برایش بچه به دنیا آورده بود فقط او بود که صداش میزد ده شاهی . کتلت سرد ، آیرخ ، مایل به خاکستری ، سکه ده شاهی و . . . عناوین مجموعه داستانهایی هستند که امید پناهیآذر نوشته است .
![خرید شارژ و خدمات](/themes/custom-7cd2/userfiles/9cb39a.jpg?m=thumb&w=54&h=54&q=high)
خرید شارژ و خدمات
خریدشارژ،قبض و اینترنت
![خرید با تخفیف](/themes/custom-7cd2/userfiles/74c440.png?m=thumb&w=54&h=54&q=high)
خرید با تخفیف
تخفیف ویژه
![ارسال سریع](/themes/custom-7cd2/userfiles/52b2b9.png?m=thumb&w=54&h=54&q=high)
ارسال سریع
حداکثر ۴۸ ساعت پس از پرداخت
![کتاب](/themes/custom-7cd2/userfiles/e1d868.png?m=thumb&w=54&h=54&q=high)
دیدگاه خود را بنویسید